به گزارش خبرنگار فارس، نقد و بررسي كتاب «روان شناسي كمال» اثر دو آن شولتس و ترجمه گيتي خوشدل با حضور سپيده باطبي، دبير نشست و منتقدان حكيمه قادري و مهديه رضايي عصر روز گذشته در سراي اهل قلم برگزار شد. سپيده باطبي در ابتداي نشست به معرفي كتاب پرداخت سپس بخشي از متن كتاب را براي حاضران خواند و گفت: اين كتاب ديدگاه‌هايي از «آلپورت»، «فروم»، «مزلو»، «يونگ»، «فرانكل» و «پرلز» را درباره رواني سالم بررسي مي‌كند و هر 7 ديدگاه برآيند آن است كه انسان مي‌تواند از مرز بهنجاري فرا رود و به گنجينه استعداد، خلاقيت نيرو و انگيزش پنهان دست يازد و در پايان هر نظريه اظهار نظر و انتقاد خود را مطرح كرده است. * رضايي: عنوان كتاب، عنواني برازنده است مهديه رضايي، كارشناس ارشد مشاوره در خصوص كتاب و دليل نويسنده براي انتخاب اين نظريات مطرح در اين اثر در ميان ديگر نظريات گفت: نويسنده مطلب انسان سالم و خصوصيات آن را با سوال مطرح كرده و در اين اثر به برخي نظريه‌هايي اشاره مي‌كند كه انسان سالم يا آن چيزي كه ما آن را به عنوان انسان بالغ مطرح مي‌كنيم چه خصوصياتي دارد و بستر اجتماعي كه در برخي از نطريه‌ها كم و بيش به آن اشاره داشته چگونه روي فرد موثر است و باعث به وجود آمدن برخي خصوصيات مي‌شود. وي در اين راستا افزود: نگاه نويسنده در اين اثر يك نگاه انتقادي و منصفانه است، ابتدا خصوصيات فرد را مطرح و نقش انگيزش، نيروهاي هشيار و ناهشيار را بررسي كرده است؛ اين مسئله كه وسيله و ابزاري كه فرد با جهان ارتباط برقرار مي‌كند؛ آيا منطق و استدلال است يا اينكه اغلب آن تجربه‌هاي حسي و شهودي است و اين مسئله را هم ملاك قرار داده است. رضايي در ادامه خاطرنشان كرد: مسئله‌اي كه در اين كتاب به آن خوب پرداخته مي‌شود، تعهد فرد نسبت به ساير هم‌نوعان خود است، در پايان هر نظريه، نويسنده اظهار‌نظر شخصي خود را به محتويات نظريه، نقاط ضعف و نكات پيش برنده نظريه عنوان مي‌كند. رضايي با اشاره به خصوصيات زيباي اين كتاب اظهار داشت: سوالات انسان با خواندن اين كتاب در پايان بيشتر مي‌شود كه معتقدم رسالت نويسنده خوب اين است كه با آموزش مطالب فراوان، بخشي را هم آموزش نداده و انسان را با تعدادي پرسش رو به رو كند و اين كار زيبايي است كه شولتس در اين كتاب انجام داده و مطلب را با سوال تمام كرده است و خواننده در خاتمه سرگردان است كه خصوصيات فرد بالغ چيست؟ و در اينجا با يك گزاره بسيار زيبا به اين مطلب پاسخ مي‌دهد كه منحصر به فرد بودن انسان‌ها و اينكه هر انسان ويژگي‌ و وجود متفاوت از ديگري دارد و نمي‌توان براي تمام افراد نسخه واحدي تجويز كرد و اين افراد هستند كه بايد در مسير رشد قرار گيرند. رضايي در ادامه در خصوص نام كتاب ابراز داشت: معادلي كه مترجم با عنوان «روان‌شناسي كمال» انتخاب كرده به عقيده بنده معادل خوبي است، چرا كه اين كتاب فراتر از علامت‌هاي پاتولوژيك افراد كه بايد درمان شوند، بوده و به «رشد» مي‌پردازد و انسان دنبال مسايلي است كه به استعداد‌هاي درون خود جامه عمل بپوشاند و از فعل‌پذيري خارج شده و به يك بلوغ فكري، خالق شدن و آفرينندگي برسند؛ به دليل اينكه محتويات كتاب اين قبيل نظريات را مطرح كرده اين عنوان بسيار برازنده است. وي در اين راستا خاطرنشان كرد: مسئله مورد انتقاد نويسنده اين است كه بايد رويكردهايي را وارد اين حيطه كرد كه فرد از گذشته جدا شده و مسئوليت رفتار در زمان حال را بپذيرد و انتقاد ظريف او به رفتار‌گرايي اين است كه قوانيني كه رفتارگرايي ايجاد و علت و معلولي كه به آن تاكيد و از آن استفاده مي‌كند به دليل اينكه ممكن است به دست حكومت‌هايي بيفتد، برخي از اين قوانين براي به سيطره گرفتن انسان‌ها استفاده شوند پس بايد به مضاميني معتقد باشيم كه بيشتر به درون افراد مي‌رود و آنها را به مسيري سوق مي‌دهد كه به انسان كامل نزديك مي‌كند. رضايي با اشاره به برداشت خود از اين انتقاد تصريح كرد: برداشت بنده اين است كه انتقاد نويسنده به رفتار‌گرايي و روانكاوي درست و به جا است، البته خود نويسنده بايد حضور داشته باشد تا به سوال‌هاي ما پاسخ دهد و اشكال كار در همين جا است. رضايي در ادامه خاطرنشان كرد: نويسنده بيشتر بر صفات كاربردي تاكيد كرده كه خواننده با مطالعه اين مطلب قياسي بين خود و مطالبي كه عنوان شده مي‌كند كه كدام را دارا و كدام را ندارد. وي با اشاره به تفاوت نظريه «پرلز» با ساير نظريه‌ها افزود: تفاوتي كه خود نويسنده هم به آن اشاره مي‌كند در اين است كه نظريات «پرلز» در اطاق درمان كارايي دارد و ديد درماني دارد، اما شولتس در ادامه اين انتقاد را به او دارد كه ماهيت اينكه فرد نزد درمانگر مي‌آيد بايد خود اين مسئوليت را بپذيرد اما اين تنها در گفتار است و بخشي از آن اعتمادي است كه در رابطه مدد‌جو و درمانگر ايجاد مي‌شود و اين نظريه طرفداران زيادي دارد. رضايي با بيان مطلبي كه نويسنده از آن غافل شده، ابراز داشت: نكته‌اي كه شولتس از آن غفلت كرده اين است كه وقتي انسان‌ها به مسئله‌اي معتقد مي‌شوند و آن را به عنوان نظريه مطرح مي‌كند در اين مسير خود او هم پالايش مي‌شود و مطالبي كه به ديگران مي‌گويند روي خود هم انجام مي‌دهند، بنابراين مسئله‌اي را كه به شكل تئوري مطالعه مي‌كنيم آن چيزي نيست كه انسان تجريه كرده و در تجربه با ديگران انتقال مي‌دهد، شايد اين مسئله را نقد كنيم، اما شفافيت آن فرد و تاثير‌گذاري و ارتباطي كه او با گروه مددجويان خود دارد، آن چيزي است كه ما آن را نمي‌بينيم. * قادري: مطالب كتاب «روان شناسي كمال» قديمي است در ادامه حكيمه قادري ديكر كارشناس اين نشست درباره اين اثر گفت: مطالب كتاب قديمي است، اما در ظرف جديدي ريخته شده‌است. به گفته وي، در چند صفحه اول كتاب، ويژگي‌هايي به صورت خاص براي انسان كامل به صورت مشترك بيان شده است و ماهيت انسان را فردي انتخاب‌گر، آگاه، ميل به يادگيري، دانستن و آزادي در فصل مشترك مي‌داند. وي ادامه داد: در بعضي قسمت‌ها تفاوت‌هايي وجود دارد مانند فروم كه ماهيت انسان را خيلي اجتماعي مي‌داند و يا آلپورت نقش انسان را به صورت بسيار كاركردي مي‌داند و عقيده دارد اگر انسان بتواند نقش خوبي داشته باشد، انسان سالمي است و اين امر را وابسته به محيط مي‌داند؛ اما فروم به بحث اجتماعي و مسئوليت‌پذيري و ارتباط متقابل بسيار پرداخته، اما فرانكل اينگونه نيست و فرد را بسيار خود محور بررسي كرده تا جايي كه اين انتقاد به او است كه بسيار به خويشتن فرد پرداخته است. قادري در ادامه با اشاره به تفاوت رويكردها تاكيد كرد: بحثي كه رويكردها را زنده نگه داشته و كارآمد كرده بحث مسئوليت‌پذيري است كه در ديدگاه روانكاوي رو به ضعيف شدن مي‌رفت؛ چرا كه نگاه‌ها به گذشته و دوران قبل از پنج سالگي معطوف مي‌شد و طي آن ميل به تغيير و شدن در انسان‌ها بسيار كم مي‌شد، در اين مسير مسئوليت‌پذيري بسيار پايين مي‌آمد. وي در اين راستا افزود: تفاوت درماني اين است كه درمانگر با مراجعه كننده خود يكي شده به طوري كه مي‌توان گفت اين پروسه يا روند مشاوره جزئي از وجود خود مشاور هم مي‌شود و با روان‌شناس يا درمانگر مانند همسفر شدن با مراجعه است، در حالي كه در رويكردهاي رفتار درماني و روانكاوي اين قضيه را شاهد نيستيم. وي با اشاره به رويكرد پرلز تاكيد كرد: رويكرد او بسيار خودمحور است به خاطر همين هم در محافل آكادميك از آن استقبال نمي شود، حتي اين جمله در نظر يه او تكرار مي‌شود كه، "خود فرد چه چيزي مي‌خواهد، يعني خواسته او درست است". قادري در ادامه با اشاره به ديدگاه راجرز افزود: راجرز عقيده دارد، بايد فرد را آنگونه كه هست، درك كني، زود قضاوت نكن، تا اينكه بتواني دوست داشتني بي‌قيد و شرط داشته باشي، اما اين موضوع در ديدگاه پرلز وجود ندارد و او عقيده به فرد دارد اينكه فرد چه مي‌خواهد؛ چگونه فرد صبور به انسان بي‌تفاوت و يا فرد معتمد به نفس به انسان متكبر تبديل مي‌شود اين قطب بيان شده در درمان مي‌تواند كاربرد داشته باشد. وي در ادامه خاطرنشان كرد: بحث انتقاد به نظريه‌ها و رويكردها يك مبناست، در يك نظريه هميشه انتقاد وجود دارد، در حاليكه انتقاد در ضعف‌هاي رويكرد رفتار درماني يا آسيب‌شناسي و روانكاواري ديده مي‌شود، بحث اين نيست كه رويكردهاي روان‌شناسي رشد و كمال محدوديت‌ها و نقيصه‌هايي دارد، مسئله اين است كه دچار خطا نشويم و به اين نظريه ساده نگاه كنيم. قادري با اشاره به نظريه يونگ اظهار داشت: او به تجربه اهميت مي‌دهد و عقيده ندارد تجربه را بايد دور انداخت چرا كه بسيار ارزشمند است. وي در ادامه با اشاره به نظريه برخي از نظريه‌پردازان افزود: افرادي مانند «فراو» «فرانكل» انسان‌هاي كمال يافته را افرادي تنها عنوان مي‌كنند.