نظریه گفتگو از چهارچوب سیبرنتیک نشات گرفته و تلاش می کند یادگیری ارگانیسم های زنده و ماشین را تبیین کند. طبق این نظریه یادگیری از طریق گفتگو در مورد موضوعات اصلی رخ می دهد. این نظریه تعامل بین دو یا چند سیستم شناختی از قبیل معلم و دانش آموز یا  دیدگاه های مختلف فرد را توصیف می کند و توضیح می دهد که این سیستم های شناختی چگونه در مورد یک مفهوم معین به گفتگو و بحث می پردازند و تفاوت های موجود در چگونگی درک و فهم آنها را شناسایی می کند. گفتگوها را می توان در سطوح متعدد انجام داد: زبان طبیعی(بحث کلی)،  زبان هدف(بحث در مورد موضوعات اصلی) و فرا زبان(برای گفتگو در مورد یادگیری/زبان).

از نظر گوردن برای تسهیل فرایند یادگیری باید موضوعات اصلی به صورت ساختارهایی بازنمایی شوند که نشان دهنده آن چیزی است که باید یاد گرفته شود. این ساختارها با توجه به میزان رابطه (برای مثال، مفاهیم اصلی/ تابعی) در سطوح مختلف وجود دارند. روش مهم یادگیری در نظریه گفتگو « teachback» است که طبق آن فرد چیزی را که یاد گرفته به دیگری یاد می دهد. پسک دو نوع راهبرد یادگیری را مطرح می کند:  توالی گراها (Serialists)که پیشرفت آنها به صورت متوالی از طریق ساختارها صورت می گیرد و کلیت گراها(holists) که به دنبال روابط مراتب بالا هستند. طبق این نظریه دانش آموزان باید برای یادگیری موضوعات اصلی روابط بین مفاهیم را یاد بگیرند؛ توضیح های آشکار یا دستکاری موضوعات اصلی درک و فهم دانش آموزان را تسهیل می بخشد و بین افراد از نظر حالت ترجیحی یادگیری روابط تفاوت وجود دارد(توالی گراها در برابر کلیت گراها).