مهاجر دوم

مهرنوش مالک

نام دانشگاه:  simon fraser university

نام شهر: ونکوور/بریتیش کلمبیا

نام کشور: کانادا

مدت اقامت: 19 ماه

1-    یکی از خوبی های مهاجرت من این بوده است که مستقل زندگی کردن را در اینجا یاد گرفته ام. این که چه جوری بتوانم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم. اینجا استرس کمتری دارم. چون بر خلاف ایران نمی توانم همه چیز را به دقیقه نود موکول کنم. یکی دیگر از دلایل دیگر استرس نداشتن در اینجا این است که همه چیز طبق روال پیش می رود . نمی دانم خوب است یا بد. برای مثال، یک کارمند ساعت 8 صبح کارش را شروع می کند و تا ساعت 5 سر کارش است. 5 و یک دقیقه دیگر کاری نمی کند. اما اگر شما ساعت 59/4 کاری با او داشته باشی حتی اگر کارت تا ساعت 6 طول بکشد سر کارش می ماند. اینجا همه تحت پوشش بیمه درمانی هستند و این هم نگرانی ها راکم می کند. در کانادا ما خیلی مشکل فرهنگی نداریم، چونبه فرهنگ های مختلف یکسان احترام می گذارند. البته معدود نژاد پرست هم دارند اما در اقلیتند. اینجا هیچ وقت برای درس خواندن دیر نیست، هیچ وقت برای دنبال کردن علایق شخصی دیر نیست(البته اگر مقیم شده باشی و نگران این نباشی که بیرونت کنند).

2-    یکی از مهم ترین مشکلات، دلتنگی بری خانواده خاطره های خوبت از ایران است. بعضی وقت ها دلت لک می زند برای کثیف ترین ساندویچ فروشی های دم بازار. بعضی وقت ها هم حاضری همه چیزت را بدهی و یک شام با پدر و مادرت بخوری. مشکل بعدی این است که اینجا فقط باید پول داشته باشی تا بتوانی علایقت را دنبال کنی. مشکل دیگر این که برای اقامت گرفتن باید از مراحل سختی بگذری. برای مثال بعد از فوق لیسانس اگر نتوانی کاری پیدا کنی حتماً باید در مقطع دکتری ادامه تحصیل دهی. همین دغدغه ها تا مدت ها با آدم می ماند و مسیر زندگی اش را عوض می کند. اینجا وقتی می گویند باید بروی سر کار، یعنی باید به موقع بروی سر کار، باید آماده باشی و باید از وقتت استفاده مفید کنی. بعضی وقت ها ممکن است حتی وقت خوردن یک چای را نداشته باشی. مرخصی زیادی در کار نیست. این مسئله ها برای ما ایرانی ها کمی سخت است. یکی دیگر از بدی های اینجا این است که دوستی ها به محکمی دوستی های ایران نیست. ممکن است دوستت خیلی هم با تو صمیمی باشد اما توی موقعیت اگر ببیند حتی یک درصد هم به نفعش نیست که کاری بریت انجام دهد، آن کار را انجام نمی دهد. سر چیزهای کوچک براحتی دوستی ها به هم می خورد.

3-    به نظر من خیلی نمی شود جلوی مشکلات را گرفت، چون بعضی از آن ها غیر قابل پیش بینی هستند. تنها راه پیشگیری، گوش دادن به تجربه های دیگران است. البته در صورتی این گوش دادن به دردت می خورد که با آن فرد دیدگاه مشترکی داشته باشی. ضمن این که مشکلات خیلی به آدمی که می خواهد برود بستگی دارد. اگر آدم در خانواده محدودی بزرگ شده باشد و بخواهد برای نفس کشیدن به خارج از ایران برود، باید خیلی مواظب خودش باشد.

مهاجر سوم

علیرضا

نام دانشگاه: سرایا

نام شهر: برلین

نام کشور: آلمان

مدت اقامت: 6 ماه

1-    مزایای بودن در این جا غیرقابل وصف است. زیرا در این جا یک فرهنگ و سبک زندگی کاملاً متفاوت از ایران را تجربه می کنی. این برای کسی که دنبال کشف مسیرهای کاملاً جدید در زندگی است، حسن بزرگی است. به خصوص برای کسانی که دنبال پیشرفت هستند این موقعیت احساس خوبی به آدم می دهد. برای من کشف تفاوت های فرهنگی خیلی جذاب است و من از این تحقیق شخصی به این نتیجه رسیده ام که نسل جوان  ایران هیچ کم وکسری نسبت به جوان های غربی ندارند. فقط تفاوت در امکانات است که این حس را در ما بوجود می آورد که آن ها موفق ترند. حتی به نظر من ایرانی ها از نظر هوش واستعداد از آن ها بالاترند.

2-    مشکلات روانی اجتماعی صد در صد- لااقل در چند ماه اول- بر زندگی هر مهاجری حاکم است. البته به نظر من سن فرد در زمان مهاجرت فاکتور مهم و تعیین کننده ای است. اگر کسی بتواند هنگام شکل گیری شخصیتش- یعنی کودکی و نوجوانی- در این کشورها زندگی کند، مطمئناً مشکلات کمتری را تجربه می کند. کسی که مثل من در 27-28 سالگی یعنی وقتی که به فرهنگ خودش خو گرفته باشد وارد این جا می شود نسبت به آن گروه که گفتم مشکلات بیشتری خواهد داشت. مشکل این گروه این است که سطح ارتباطات و وابستگی ها در ایران به شدت از این جا بیشتر است، به خصوص این که این جا بچه ها معمولاً از 15-16 سالگی خانواده را ترک می کنند. ایرانی های خارج از کشور استرس مالی شدیدی هم تجربه می کنند. شیوه ورود به کار و از همه مهم تر ، نوع کار کردن در این جا بسیار متفاوت تر از ایران است. در اینجا هر کس به معنای واقعی کلمه کار می کند. ساعات کاری چه در دانشگاه یا اداره ها و چه کارهای مثل بنایی حداقل یک و نیم برابر ایران است و در این مدت هم دقیقاً مثل یک ماشین فقط کار می­کنند. البته در عوض در تعطیلی آخر هفته کمتر کسی را در خیابان می بینی همه با خانواده هایشان هستند یا بیرون تفریح می کنند. تطابق ما ایرانی ها با این سیستم واقعاً سخت است ضمن این که ورود به این سیستم هم خیلی سخت است. خیلی از آن ها مدرک دانشگاهی ما را قبول ندارند و پیدا کردن  کسی که تو را برای ورود به کار تضمین کند بسیار سخت است. از آن مهم تر زبان است. دانستن زبان آلمانی شاید برای دانشگاه خیلی لازم نباشد اما برای کار حتماً باید به زبان آلمانی کاملاً مسلط باشید.  غم غربت هم به نظر من بستگی به شخص دارد اگر وابستگی عاطفی اش به خانواده بیشتر باشد غم غربت را بیشتر تجربه می کند.

3-    آگاهی بهترین راه پیشگیری از این مشکلات است. دانستن زبان کشور مقصد در درجۀ اول موجب می شود که فرد راحت تر بتواند با مردم کشور مقصد ارتباط برقرار کند. دوم هم آشنایی کامل با محیط است که می خواهد با آن وارد شود. این آشنایی باید به روز هم باشد. برای مثال، برای ورود به دانشگاه باید با روز آمدترین منابع آشنا باشید، چون آن ها علم شان را به روز تدریس می کنند، داشتن حمایت مالی، داشتن حداقل یک دوست آشنا در کشور مقصد و مهاجرت از سنین پایین تر هم می تواند از مشکلات پیشگیری کند.

دکتر نصرت ا... شهاب به عنوان کسی که سال ها در خارج از کشور زندگی کرده و عضو هیأت علمی دانشگاه ماینتس آلمان است و در حال حاضر نه ماه تحصیلی در ایران و سه ماه در آلمان به عنوان راهنمای پایان نامه های دکتری فعالیت می کند در این رابطه می گوید خیلی از دانشجویان برای گرفتن مشورت در مورد ادامه تحصیل در خارج از کشور پیش من می آیند. من در این باره توصیه اولم این است که در ایران ادمه تحصیل بدهند. حس می کنم که خیلی از دانشجوها اصلاً نمی دانند که آن طرف آب چه خبر است. این تفاوت های عمیق فرهنگی را نمی دانند. من می گویم اگر هم می خواهید بوید، بی گدار به آب نزنید. اول بروید چند ماه در آن کشور زندگی کنید، شیوه زندگی آن ها را ببینید، ارتباط هایشان را، کارکردهایشان و وضعیت خانوادگی شان را ببینید اگر دیدید می توانید در آن فرهنگ زندگی کنید بروید. حرف من این است بی گدار به آب نزنید.

 نظر شما چیست؟ آیا تا کنون به ادامه تحصیل  و سکونت در خارج از کشور فکر کرده اید؟ آیا تا کنون در این مورد به تحقیق و پرس و جو پرداخته اید؟ اگر تجربه سفر به آن سوی آب ها را به عنوان فرصت مطالعاتی، تفریح و تحصیل و...دارید یا در این مورد اطلاعاتی دارید که می تواند راهنما باشد خوشحال می شویم تجربیات  و اطلاعات خود را برای سایر اعضا بیان کنید.

برگرفته از ماهنامه سپیده دانایی،شمارۀ ۴۳