الف. ویلیام جیمز[4] 

بعد از تدوین اولین درسنامه روان‌شناسی با عنوان "اصول روان‌شناسی" به ارائه چندین سخنرانی با موضوع گفتگو با معلمان پرداخت. جیمز، خاطرنشان ساخت كه روان‌شناسی آزمایشگاهی اغلب نمی‌تواند به ما بگوید كه چگونه به‌طور اثربخش به كودكان آموزش دهیم. او بر اهمیت مشاهده تدریس و یادگیری در كلاس‌ها به منظور بهبود آموزش تأكید داشت. یكی از توصیه‌های وی این بود كه معلمان برای كمك به رشد ذهنی كودكان باید درس را از نقطه‌ای شروع كنند كه كمی فراتر از سطح دانش و فهم كودك باشد.

ب. جان دیویی[5]

دومین پیشگام در شكل‌گیری روان‌شناسی تربیتی، جان دیویی است كه نقش بسزایی در كاربرد علمی روان‌شناسی داشت. دیویی، اولین آزمایشگاه روان‌شناسی تربیتی را در سال 1894 در دانشگاه شیكاكو در ایالات متحده امریكا راه‌اندازی كرد. نخستین ایده او این بود كه به كودك به عنوان یادگیرنده‌ای فعال بنگریم، قبل از دیویی، اعتقاد بر این بود كه كودكان باید ساكت در صندلی‌های خود بنشینند و منفعلانه و طوطی‌وار مطالب را یاد بگیرند. در حالی كه او معتقد بود كه كودكان از طریق عمل كردن به بهترین شكل یاد می‌گیرند.
ما مدیون این ایده او هستیم كه در آموزش باید كودك را به صورت كلی در نظر گرفت و بر انطباق او با محیط تأكید كرد. او اعتقاد داشت كه كودكان را نباید تنها با موضوع‌های تحصیلی مورد آموزش قرار داد بلكه باید آنها یاد بگیرند كه چگونه فكر كنند و با دنیای بیرون از مدرسه انطباق یابند. به‌ویژه وی فكر می‌كرد كه كودكان باید یاد بگیرند كه چگونه مسائل را حل كنند.
دیویی، این ایده آزادمنشانه را زمانی مطرح كرد كه كیفیت آموزش تنها برای عده كمی از كودكان، به‌ویژه پسران خانواده‌های مرفه، مطرح بود. وی یكی از روان‌شناسان و مربیان بانفوذ بود كه بر آموزش مناسب برای همه كودكان گروه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و قومی اصرار داشت.

پ. ادوارد ثرندایك[6]

سومین پیشگام این عرصه از علم كه می‌توان او را آغازگر تأكید بر سنجش و اندازه‌گیری و ارتقای شالوده علمی یادگیرندگان دانست. ثرندایك، عنوان كرد كه یكی از مهمترین تكالیف مدرسه، پرورش مهارت‌های استدلال كردن در كودكان است. او مطالعه علمی آموزش و یادگیری را بنیان نهاد. به‌ویژه این باور را تقویت كرد كه روان‌شناسی تربیتی باید بنیان علمی داشته و به شدت بر اندازه‌گیری مبتنی باشد.
روش او برای مطالعه یادگیری، هدایت‌كننده روان‌شناسی تربیتی در طول نیمه اول قرن بیستم بود. در روان‌شناسی امریكایی، رویكرد بی.اف.اسكینر كه بر اساس باورهای ثرندایك بنا نهاده شده بود، تأثیر شگرفی بر روان‌شناسی تربیتی در دهه‌های میانی قرن بیستم گذاشت. دیدگاه رفتاری او، دربرگیرنده تلاش‌های وی برای تعیین دقیق بهترین شرایط یادگیری بود.[7]

روان‌شناسی پرورشی یا تربیتی، یكی از درس‌های باسابقه دانشگاه‌های ایران است. پیشینه تألیف كتاب درسی برای این درس در سطح دانشگاه به سال 1317 باز می‌گردد و نخستین مؤلف و بانی تدوین كتاب برای درس روان‌شناسی پرورشی در سطح دانشگاه، دكتر علی‌اكبر سیاسی استاد سابق دانشگاه تهران است.[8]


اهداف روان‌شناسی تربیتی


روان‌شناسی تربیتی، بیشتر حاصل جمع دو علم روان‌شناسی و تربیت است. شناختی كه از روان‌شناسی به دست می‌آید در فعالیت‌های كلاس درس و مدرسه مورد استفاده قرار می‌گیرد. این علم، یك علم پیچیده است و در دین، فلسفه و روان‌شناسی محض كه شامل مطالعات آزمایشگاهی روی حیوانات است، ریشه دارد. از آنچه ذكر شد، می‌توان هدف‌های ویژه روان‌شناسی تربیتی را به اختصار این‌گونه بیان نمود:

الف. فراهم کردن اطلاعات و شناخت‌های عملی یا كاربردی
بینش در معنای کامل اصول روان‌شناسی تربیتی(شناخت، آگاهی و فهمیدن)، نه برای حفظ کردن یا به‌خاطرسپردن، بلکه به عنوان ابزاری که در آموزش و پرورش موثر، مورد استفاده قرار می‌گیرد. شناخت جنبه‌های مختلف رشد و تكامل و اثرهای محیطی آن. آشنایی با مفاهیم فنی برای كسب توانایی شناخت ادبیات شغلی، به منظور برقراری ارتباط با همكاران و درك بهتر مسائل حرفه‌ای در معلمی.

ب. مهارت‌ها و توانش‌ها

مهارت در انتخاب، ساختن و كاربرد وسایل و فنون خاص ارزشیابی درسی و رشدی محصلان. توانایی هماهنگ ساختن كوشش‌های مدرسه با اصول رشد و تكامل محصلان. توانایی برانگیختن محصلان به حداكثر تلاش در رسیدن به هدف‌های مطلوب.

پ. ایجاد گرایش‌ها، رغبت‌ها و درك(ارج‌گذاری)
شناخت محصل به عنوان یك ارگانیزم در حال رشد و تكامل، شناختن و درك ارزش و مقام او و اعتقاد نامحدود به اینكه محصل می‌تواند، رشد كند. یك ذهن باز و انتقادی نسبت به روش‌شناسی و درك نقش تحقیق در اصلاح آموزش و پرورش. رغبت فزاینده در روان‌شناسی یادگیرنده و كاربرد آن در كلاس. هدف غایی روان‌شناسی تربیتی عبارت است از، توانا ساختن معلم در كاربرد مفاهیم و اصول روان‌شناختی در اصلاح عمل آموزش و پرورش.[9]


محتوای روان‌شناسی تربیتی

دانش روان‌شناسی تربیتی، دارای اهمیت اساسی در حل مسائل تدریس و تربیت است. این علم یك رشته علمی مشخصی است كه دارای نظریه‌های مخصوص به خود، روش‌های پژوهش، مسائل و فنون خاص خویش است. این علم دارای پنج وظیفه اساسی است كه عبارتند از: انتخاب هدف‌های تدریس و تربیت، شناخت ویژگی‌های شاگرد، شناختن و به‌كار بردن نظریه‌های مربوط به فرایند یادگیری و رشد، انتخاب و به‌كارگیری روش‌های تدریس و تربیت و ارزشیابی یادگیری و رشد شاگردان.[10]


كاربرد روان‌شناسی تربیتی


روان‌شناسی تربیتی می‌تواند در شناخت تفاوت‌های موجود میان یادگیرنده‌ها به یاری ما بشتابد. از آنجا كه هر یادگیرنده، شخصی منحصر به فرد و یگانه است، آگاهی داشتن از تفاوت‌های فردی یادگیرندگان برای آموزش اثربخش و كارآمد ضروری است. روان‌شناسی تربیتی در شناخت و درك فرایندهای یادگیری و ماهیت دانش‌ها و مهارت‌هایی كه انتظار داریم یادگیرندگان كسب كنند، به ما كمك می‌كند. روان‌شناسی تربیتی می‌تواند در بخش آموخته‌های یادگیرندگان و روش‌های تهیه ابزارهای سنجش كارآمد به ما كمك كند.[11]


پژوهش در روان‌شناسی تربیتی


پژوهش در این رشته علمی روی فرایندهایی كه اطلاعات، مهارت‌ها، ارزش‌ها و نگرش‌ها به وسیله آنها بین آموزگاران و دانش‌آموزان در كلاس انتقال می‌یابند و بر كاربردهای اصول روان‌شناسی در كاربست‌های آموزشی تأكید دارد. این پژوهش‌ها، به خط مشی‌های آموزشی، برنامه‌های توسعه حرفه‌ای و مواد آموزشی شكل می‌دهد.[12]
تحقیق علمی، عینی، منظم و آزمون‌پذیر است. این ویژگی‌ها احتمال اینكه تحقیق براساس باورها، عقاید و احساسات شخصی مبتنی باشد را كاهش می‌دهد. روش علمی، شامل مراحلی از قبیل مفهوم‌سازی مساله، جمع‌آوری داده‌ها، استخراج نتایج و بازبینی پژوهش و نظریه می‌باشد.[13]
روش‌های پژوهش در روان‌شناسی پرورشی شامل دو دسته پژوهش‌های كمی و كیفی می‌باشند. عمده‌ترین روش‌های پژوهش كمی، روش همبستگی و روش آزمایشی هستند. از آنجا به این دو روش كمی می‌گویند كه در آنها به متغیرهای مورد مطالعه ارزش عددی داده می‌شود تا از لحاظ آماری تحلیل‌پذیر شوند، فلسفه زیربنای روش‌های پژوهش كمی، اثبات‌گرایی است.
اما عمده‌ترین روش‌های پژوهش كیفی از این قرارند: موردپژوهشی، بررسی میدانی، قوم‌نگاری(مردم‌شناسی) و زمینه‌یابی. در پژوهش‌های كیفی معمولا از فنون مشاهده، مصاحبه و بررسی خاطرات استفاده می‌گردد. اطلاعات به‌دست آمده با این روش‌ها، عمدتا جنبه كلامی دارند نه عددی. همچنین در این روش‌ها، به جای تأكید بر نتایج یا فرآورده‌های یك فعالیت، بیشتر فرآیندهای آن فعالیت مورد مطالعه قرار می‌گیرد، فلسفه زیربنای روش‌های پژوهش كیفی، پس‌اثبات‌گرایی است.
مراحل انجام پژوهش در روان‌شناسی پرورشی شامل طرح سؤال، بیان فرضیه، جمع‌آوری داده‌ها و تحلیل داده‌ها و وضع قوانین و نظریه‌هاست. بنابراین هدف نهایی علم، كشف و وضع قوانین و نظریه‌های علمی است.[14]
پس به‌طور خلاصه می‌توان موضوعات پایه‌ها یا اركان اصلی روان‌شناسی تربیتی را در هفت محور زیر مورد توجه قرار داد:
· قوانین و عوامل مؤثر در فرایند یادگیری
· ویژگی‌های یادگیرنده یا تربیت‌شونده
· موضوع یادگیری یا پیام متنی
· موقعیت یادگیری یا شرایط انتقال پیام
· روش‌های تعلیم و تربیت
· ویژگی‌های مربی
· ارزیابی و ارزش‌سنجی.[15]

[1] . كریمی، یوسف؛ روان‌شناسی تربیتی، تهران، ارسباران، 1380، چاپ اول، ص 4.
[2] . سانتراك، جان دبلیو؛ روان‌شناسی تربیتی، ترجمه مرتضی امیدیان، یزد، دانشگاه یزد، 1385، چاپ اول، ص 4 و 5.
[3] . مك‌دانلد، فردریك؛ روان‌شناسی تربیتی، ترجمه زهره سرمد، تهران، دانشگاه تهران، 1366، چاپ اول، ص 10.
[4] . Wiliam James
[5] . John Dewey
[6] . Edvard Shorndike
[7] . بیابانگرد، اسماعیل؛ روان‌شناسی تربیتی، تهران، ویرایش، 1384، چاپ اول، ص 6 و 7.
[8] . سیف، علی‌اكبر؛ روان‌شناسی پرورشی، تهران، آگاه، 1385، چاپ اول، ص 67.
[9] . شعاری‌نژاد، علی‌اكبر؛ مبانی روان‌شناختی تربیت، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1368، چاپ دوم، ص 25.
[10] . لطف‌آبادی، حسین؛ روان‌شناسی تربیتی، تهران، سمت، 1384، چاپ اول، ص 49.
[11] . كریمی، یوسف؛ روان‌شناسی تربیتی، ص 5.
[12] . رابرت‌ایی، اسلاوین؛ روان‌شناسی تربیتی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، روان، 1385، چاپ اول، ص 29.
[13] . بیابانگرد، اسماعیل؛ روان‌شناسی تربیتی، ص 16.
[14] . سیف، علی‌اكبر؛ روان‌شناسی پرورشی، ص 96.
[15] . افروز، غلامعلی؛ روان‌شناسی تربیتی كابردی، تهران، سازمان انجمن اولیا و مربیان، 1379، چاپ پنجم، ص 17.